ازکجاشروع کنم؟
ازعشقم؟نه
ازبابام؟اینم نه...
آهااول ازمامانم...
مامانی؟یادته ازدستم عصبانی میشدی میگفتی ایشالاجوون مرگ شی ؟
دیدی توجوونی رفتم؟
یادته میگفتی خیرنبینی؟دیدی اززندگیم خیرندیدم؟
دیدی دعات گرفت؟؟؟
پ حالاواسه چی گریه میکنی داد میزنی میگی توروخداپاشو...
صداتومیشنوم مامان ولی نمیتونم جوابتوبدم...
بابا،؟ بابای همیشه عصبانیم!؟
توروخداتودیگه بخاطرمن گریه نکن...
بخاطرمنی ک ارزشی واست نداشتم...
صدام نزنین ک بیدارشم...بخدانمیتونم...واس همیشه خوابیدم...
یه چی بگم؟
ب این زودی خاکم نکنید...دوباره غسلم بدیدآخه من دلم هنوزخونه...
عشقم بیشترین حرفوباتودارم...ولی حرفای دلم روهیچ وقت کسی نفهمید...فقط ی روزمورچه هامیفهمند...روزی ک زیرخاک گلوموبه تاراج میبرن...
عشقم گریه نکن نبینم اشکاتو
من خیلی دوست داشتم ولی باورم نکردی
فقط ی خواهش دارم ازت...
ب مرده شوربگوناخوناشوکوتاه کنه...
بدنم زخمیه...
توکه بهم رحم نکردی...
لاقل اون مداراکنه.........
ب قول خودت رفتنی بایدرفت...
منم رفتم
حرف آخرم...
حلالم کنید...شاید فردایی نباشد
:: برچسبها:
حرف اخر ,
حرف اخر ,
حرف اخر ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0